اسکیزوفرنی (Schizophrenia) یک اختلال روانی شدید است که بر اثر علل زیستی و محیطی به وجود آمده و بر روی نحوه فکر و رفتار شخص اثر میگذارد.
آیا تاکنون فردی را در خیابان دیدهاید که زیر لب با خودش حرف بزند. ژستهای عجیب و غریب بگیرد و طوری عمل کند که انگار صداهایی را میشنود که هیچ کس دیگری نمیتواند بشنوند؟ شاید از خودتان پرسیده باشید چه مشکلی دارد؟ گرچه این گونه رفتارها میتوانند نشانه چند اختلال ازجمله واکنش به دارو باشند اما در خیلی از موارد نشانههای نوعی روانپریشی به نام اسکیزوفرنی هستند که بیش از یک درصد جمعیت بزرگسال به آن مبتلا میباشند. برای افراد عادی خیلی سخت است که از رفتارهای عجیب و غریب و حرفهای درهم و برهم افراد در حالت روانپریشی آشفته نشوند. به همین جهت افراد روانپریش از معمولاً توسط دیگران طرد میشوند و فرصت کمی برای تعامل اجتماعی دارند. در این مقاله با اسکیزوفرنی، نشانهها، درمان و انواع آن آشنا شوید.
اسکیزوفرنی (Schizophrenia) یا شیزوفرنی یک اختلال شدید روانی است که بر روی نحوه فکر و رفتار شخص اثر میگذارد. به نظر میرسد که افراد مبتلا به این اختلال ارتباط خود را با واقعیت از دست دادهاند. اگرچه شیزوفرنی به اندازه اختلالات روانی دیگر رایج نیست، اما علائم آن بسیار ناتوان کننده است. افراد مبتلا معمولاً توهم شنیداری، توهمهای جنون آمیز یا عجیب و غریب، یا تکلم و تفکر آشفته نشان میدهند، و با اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی قابل توجهی همراه است.
نشانههای اختلال اسکیزوفرنی
علائم اسکیزوفرنی معمولا بین سنین 16 تا 30 سالگی شروع میشوند. در موارد نادر، کودکان نیز مبتلا به این اختلال میشوند. علائم این اختلال به سه دسته تقسیم میشوند: مثبت، منفی و شناختی.
1- علائم مثبت: علائم "مثبت" رفتارهای روان پریشی است که به طور کلی در افراد سالم مشاهده نمیشود. افرادی که دارای علائم مثبت هستند ممکن است برخی از جنبههای واقعیت را از دست بدهند. این علائم عبارتند از:
2- علائم منفی: علائم "منفی" با اختلالات عاطفی و رفتاری عادی همراه است. علائم عبارتند از:
کاهش گفتار
3- علائم شناختی: در برخی از بیماران علائم شناختی ناچیز هستند و برای برخی دیگر، شدیدتر میباشد و ممکن است بیماران تغییرات در حافظه و یا سایر جنبههای دیگر تفکر را نشان دهند.این علائم عبارتند از:
عوامل متعددی خطر ابتلا به اسکیزوفرنی را افزایش میدهد.
1- ژنها و محیط: دانشمندان برای شناخت شیزوفرنی بر روی خانوادهها مطالعات طولانی مدت انجام دادند و معتقدند وجود یک شخص با این اختلال در خانواده احتمال ابتلا سایر اعضا را بالا میبرد. با این حال، بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا وجود دارند که اعضای خانواده آنها اختلال ندارند و برعکس، بسیاری از افراد سالم با یک یا چند عضو خانوادگی مبتلا به اختلال، مبتلا به این اختلال نمیشوند. دانشمندان معتقدند که بسیاری از ژنهای مختلف ممکن است خطر ابتلا را افزایش دهند، اما هیچ ژنی به تنهایی باعث ایجاد اختلال در فرد نمیشود. هنوز نمیتوان از اطلاعات ژنتیکی برای پیشبینی این بیماری استفاده کرد.
2- عوامل محیطی: دانشمندان معتقدند که برای ایجاد اسکیزوفرنی تعامل بین ژنها و جنبههای محیطی ضروری است. برخی از عوامل محیطی عبارتند از:
3- تفاوت در ساختار و شیمی مغز: دانشمندان بر این باورند که عدم تعادل در واکنشهای شیمیایی مرتبط با مغز شامل انتقال دهندههای عصبی (موادی که سلولهای مغز برای برقراری ارتباط با یکدیگر از آنها استفاده میکنند) دوپامین و گلوتامات و برخی دیگر از آنها، نقش اساسی را در اسکیزوفرنی ایفا میکنند.
برخی از محققین فکر میکنند مشکلات در هنگام رشد مغز قبل از تولد ممکن است به ارتباطات مغزی معیوب منجر شود. همچنین مغز نیز در طول بلوغ تغییرات بزرگی میکند و این تغییرات میتواند علائم روان پریشی را در افرادی که به علت ژنتیک یا اختلالات مغزی آسیب پذیر هستند، ایجاد کند.
انواع اسکیزوفرنی
کاتاتونیک: با رفتارهای حرکتی غیر عادی مشخص میشود. کاتاتونی حالتی است که در آن فرد نه حرکت میکند و نه به دیگران واکنش نشان میدهد.
نوع آشفته: نشانههایی از جمله گفتار آشفته، رفتار آشفته و عاطفه سطحی یا نامناسب را شامل میشود.
نوع پارانوئید: افراد مبتلا به نوع پارانویید به یک یا چند هذیان غیرعادی اشتغال ذهنی دارند یا اینکه دارای توهماتی هستند که با موضوع مورد آزار و اذیت قرار گرفتن ارتباط دارند اما گفتار یا رفتار آنها آشفته نیست.
نوع نامتمایز: فرد مجموعه نشانه های شیزوفرنی را آشکار می سازد ولی ملاک های پارانویید، کاتاتونیک، یا نوع آشفته را برآورده نمیکند.
نوع باقی مانده: این اصطلاح در مورد مبتلایانی به کار میرود که مبتلا به اسکیزوفرنی تشخیص داده شدهاند و علایم طولانی اختلال دیگری غیر از نشانههای روانپریشی را نشان میدهند.
از آنجا که علل این اختلال هنوز ناشناخته است، درمانها متمرکز بر حذف علائم بیماری میباشد و شامل موارد زیر میشود:
1- استفاده از داروهای ضد روانپریشی
داروهای ضد روانپریشی معمولا به صورت قرص یا شربت و یا تزریق مصرف میشوند. برخی از افراد وقتی که شروع به مصرف دارو میکنند عوارض جانبی دارند، اما اغلب عوارض جانبی پس از چند روز از بین میروند. پزشکان و بیماران میتوانند برای پیدا کردن بهترین دارو یا ترکیب دارو و دوز مناسب با یکدیگر کار کنند.
2- درمانهای روان شناختی
درمانهای روانشناختی برای بیمارانی مفید است که قبل از آن شروع به استفاده از داروهای ضد روانپریشی کرده باشند. یادگیری و استفاده از مهارتهای مقابلهای برای مقابله با چالشهای روزمره اسکیزوفرنیا به افراد کمک میکند تا اهداف زندگی خود مانند حضور در مدرسه یا کار را دنبال کنند. افرادی که در درمان منظم روان شناختی مشارکت دارند، احتمال بازگشت بیماری و یا بستری شدن در آنان بسیار کاهش مییابد.
3- مراقبتهای تخصصی هماهنگ (CSC)
این مدل درمان، ادغام درمان دارویی، درمانهای روانی-اجتماعی، دخالت خانواده، و حمایتهای آموزشی و شغلی است و هدف آن کاهش علائم و بهبود کیفیت زندگی میباشد. مدلهای جامع درمان عمدتاً فنون رفتاری و مداخلههای اجتماعی فرهنگی را شامل میشوند که بر محیط درمانی و خانواده درمانی تمرکز دارند.
مراقبت و حمایت از کسانی که مبتلا به این اختلال هستند سخت است. برقراری ارتباط و پاسخ گویی به کسی که اظهارات عجیب و غریب یا نادرست را بیان میکند بسیار مشکل میباشد. برخی از مواردی که میتوانید برای کمک به عزیزانتان انجام دهید عبارتند از:
گروه روانشناسی ستاره
افراد باهوش با وجود نکتهسنج بودن، آدابدان و جنتلمن بودن، در بسیاری از مواقع به دردسر می افتند. آیا هوش زیاد به تنهایی عامل موفقیت است؟
همه چیز لزوما آن طوری نیست که در نگاه اول به نظر میرسد. ظاهرا با چنین هوش و آگاهی، تحت تأثیر قرار دادن محیط اطراف، باید کاری بسیار ساده باشد؛ ظاهرا باید بتوانید خوش بگذارنید و چون همیشه قادر به برداشت نکتههای پنهانی از روتینترین امور زندگی هستید همیشه حرفی برای گرفتن دارید. اما در عالم واقع این طور نیست، در واقع همان طور که چرخه تکامل، سرسختترین و مقاومترینها گونهها و نژادها را انتخاب میکند و نه زیباترینها و باهوشترینها را، عالم واقع هم عرصه درخشش آدمهای متوسط رِند است و نه باهوشترینهای ما!
1. هوش زیاد کسالتبار میشود
خیلی از شماها شاید دوست داشتید که باهوشترین دانشآموز دبیرستان در عرصه فیزیک و ریاضی میبودید. اما هوش زیاد واقعا کسالتبار میشود. چون بعد از مدتی دیگر کسی از حل شدن سریع یک مسئله دشوار توسط شما، شگفتزده نمیشود و شما دیگر رکوردی برای شکستن، دستکم در آن چارچوب محدود ندارید. حتی شرایطی فراهم میشود که اگر تصادفی یک مسئله را اشتباه تحلیل کردید، همه فکر میکنند که این شما هستید که درست میگویید و کسی برای رفع یکنواختی هم شده، شما را به چالش نمیکشد!
شرلوک هولمز را چه در آن سریالهای دیدنی قدیمی با بازی جرمی برت، چه در سریال جدید بنگرید، یا دکتر هاوس را! آیا فکر نمیکنید که اگر قرار باشد، پشت سر هم به قسمتهای مختلف سریال نگاه کنید، سریال کسالتبار میشود؟! در عالم واقع چون آن فراز و نشیبها و چاشنیهای داستانی وجود ندارد، مسلما میزان کسالت بیشتر هم میشود.
2. هوش زیاد مایه حسادت میشود
حسادت چیزی که در همه ما وجود دارد، انکارش نکنید! یعنی جدا شما به یک آدم باهوشتر از خودتان حسادت نمیکنید؟ آیا دوست ندارید اشتباهش را پیدا کنید یا نقطه ضعفی در او پیدا کنید؟
متأسفانه آدمهای باهوش همیشه سوژه برای دست انداخته شدن، به دست دیگران میدهند. شیوه صحبت، طرز نگاه، طرز پوشش، اصطلاحات شسته رفته مورد استفادهشان، مسلح نبودن به شوخیهای دمدستی مستهجن و …
3. تعامل با دیگران سخت می شود
آدمهای باهوش سرشار از ایدهاند؛ سریع فکر میکنند و انتظار دارند دیگران پا به پای آنها بیایند. بعضی از آنها روح حساسی دارند و آستانه رنجش آنها پایین است.
در عین حال باید در نظر بگیرید که توانایی «خود را جای دیگران گذاشتن» و از زاویه دید آنها فکر کردن، چیزی نیست که همه ما داشته باشیم. ما شاید بتوانیم فقر یا سختی زندگی یک آدم مصیبتدیده را تصور کنیم، اما خیلی دشوار است که دنیا را از دریچه یک آدمها کمهوشتر از خود ببینیم. برای ما بسیار سخت است که فصل مشترکی بین خودمان و یک آدم کمهوشتر از خود پیدا کنیم و با واژگانی که برای او قابل درک باشند، با او صحبت کنیم. به همین خاطر است که میتوان به جرأت گفت، اکثر آدمهای باهوش تعامل ضعیفی با دیگران دارند و حرفهایشان توسط عامه مردم درک نمیشوند.
4. آدمهای باهوش در سرگرم نگاه داشتن خود مشکل دارند
و این یکی از معضلات بزرگ آدمهای باهوش است. معمولا تصور میشود که آدمهای باهوش، درونگرا هستند. درونگرایی دارای آن مفهوم منفیای نیست که زمانی به ما القا میشد. اما باید دانست که خیلی وقتها آدمهای باهوش واقعا درونگرا نیستند، بلکه آنها در یک جمع قادر به سرگرم نگاه داشتن خود نیستند.
آنها انتظار دارند که بتوانند با افرادی دمخور شوند که بتوانند سریع با آنها بده بستان فکری کنند. چگالی اطلاعاتی که آنها میتوانند مبادله کنند، با میزان اطلاعات ورودی متناسب نیست و از آنجا که نمیخواهند یک آدم دیوانه به نظر برسند که در حال صحبت با خود است، ترجیح میدهند، ترمز فکری کنند و هیچ نگویند!
آن دسته از آنها که مؤدب هستند، در این هنگام به خاطر سکوت، آدمهای خجالتی به نظر میرسند که در صورتی که ممکن است در باطن آدمهای بسیار پر شر و شوری باشند و آن دسته از آنهایی که زیاد مأخود به حیا نیستند، آدمهای جسور بیادب جلوه میکنند.
5. ابراز نظرهای متفاوت و دردسرساز
آدمهای باهوش نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند. ذهن آنها همواره در حال تفسیر و تأویل پدیدههاست و به نتایجی میرسد که بیان آنها بیش از حد رادیکال، تابوشکن و در مواردی خلاف عرف و اخلاقیات مسلم پذیرفتهشده است.
از آنجایی که آنها باهوشتر از آن هستند که برای «هیچ»، کار دست خود بدهند، ترجیح میدهند که یک دیدگاه رسمی کسالتبار غیرواقعی و یک دیدگاه مخفی درونی داشته باشند.
آدمهای باهوش فکر میکنند که دیگران میتوانند اشارات ظریف و نکتهسنجیها آنها را درک کنند، اما …
آدمهای باهوش گاه با خودشان فکر میکنند که میتوانند حرفهایشان را درقالب نقل قول شعر، حکایت و کلیدواژههای خاص بیان کنند، اما در کمال تعجب درمییابند که کمتر کسی پیدا میشود که به نزدیکی مفاهیم مورد نظر آنها نزدیک شود.
6. آدمهای باهوش بد هم وجود دارند
و البته آدمهای باهوش بد هم کم نیستند، آنهایی که از تحقیر کردن دیگران ابایی ندارند و گاهی بلایی سر شما میآورند که شما چند روز بعد متوجهاش میشوید!
آدمهای باهوش احترام اندکی برای نظم موجود قائل هستند و مایل هستند تغییر ایجاد کنند. ممکن است انکار کنند، اما پیروی از دیوانسالاری و قوانین دست و پاگیر برای آدمهای باهوش کسلکننده و دست پا گیر است. آنها دوست دارند همه مراحل اضافی تشریفاتی را با زدن یک «چیت کد» رد کنند. آنها دوست دارند که تغییر ایجاد کنند و علاقه دارند که حس و حال آنها توسط دیگران درک شود.
7. آدمهای باهوش، در زندگی شخصی کمترین شباهت را به همسالان خود دارند
بله! میزان این ناهمنوایی تا به حدی است که خیلیها دوست دارند به جای نثار اصطلاحی مثل باهوش یا بچه زرنگ، این دسته از افراد را اعصاب خورد کن و خودخواه بدانند. اما آنها را هر چیزی که صدا بزنیم، باید بدانیم که آنها میخواهند زندگی خودشان را داشته باشند و راه خودشان را بروند و بفهمی نفهمی، اصلا نظر جمع برایشان مهم نیست. کسی قادر به زنجیر کشیدن آنها نیست، حتی اگر آنها را به اتاقی دربسته بیندازید.
در عین حال آدمهای باهوش، لزوما آدمهای زرنگ نیستند، بسیاری از آنها، آدمهای کاسبکار و نان به نرخ روز خور هم نیستند، پس گاهی چشم باز میکنند و میبینند شاید کودن بودن، در عین عقل معاش، چیزی جذابتر برای آنها میبود!
8. آدم های باهوش دوان گرید (Down Grade) شده، آدم های بشدت ناکارآمدی هستند
ممکن است تصور کنید که اگر آدمی را که قادر به رهبری و اندیشهپردازی است، در کار کوچکی بگمارید، به خاطر هوش فوقالعادهاش، آن کار را به بهترین وجه انجام میدهد.
اما متأسفانه آدم باهوش اصلا شبیه یک چیپ پردازشگر نیست که وادار به انجام عملیات پردازشی سبک باشد. به صورت متناقضی، آدمهای باهوش در هنگام انجام اعمال ساده، به شدت کم میآورند تا حدی که در مواردی غیرقابل پیشبینی میشوند. ممکن است آنها تا مدتها بدون اشکال کار کنند، اما گاهی دچار اشتباهاتی بدیهی میشوند که درجه اعتماد ما به آنها را پایین میآورد.
با کلامی شبیه به سعدی، همان طور که بوریاباف در کارگاه حریر، مشکلزا میشود، یک حریرباف در کارگاه بوریا هم چندان نیروی قابل اتکایی نخواهد بود!
آنچه گفتیم، سراسر دشواریهایی است که آدمها باهوش با تمامی یا بعضی از آنها روبرو هستند.
به خاطر داشته باشید که که مثل همان ویدئوی تبلیغاتی شرکت اپل، در انتها آن دستهای که واقعا قادر به ایجاد تغییرات بنیادی در جامعه و مناسبات حاکم هستند، همین دسته آدمهای آدمهای باهوش متعهد هستند.
شما ممکن است نفیشان کنید یا دیوانه خطابشان کنید، اما لااقل درصد اندکی از آنها، کاری میکنند که حتی یک جامعه متحد هم قادر به انجام آن نیست.
منبع: سایت یک پزشک
PTSD یا اختلال استرس پس از سانحه، اختلالی روانی است که فرد پس از مشاهده یا تجربه مستقیم رویدادی آسیبزا که خارج از تحمل اوست ایجاد میشود.
اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD تنها اختلالی است که شامل حال تمام افراد نمیشود. در واقع تنها کسانی ممکن است به این اختلال دچار شوند که در معرض یک حادثه جدی قرار بگیرند که از تحمل فرد خارج باشد. هم کودکان و هم بزرگسالانی که در برابر سوانح شدیدی چون جنگ یا تجاوز و... قرار گرفته باشند و از نظر روانی آمادگی داشته باشند از ابتلا به این اختلال و پیامدهای آن در امان نیستند. در این مقاله با تعریف، علائم و نشانههای تشخیصی و همچنین حقایق بیشتر مربوط به این اختلال آشنا شوید.
اختلال استرس پس از سانحه یا آسیب ((Post-Traumatic Stress Disorde نشانگان یا سندرمی است که پس از مشاهده، تجربه مستقیم یا شنیدن یک عامل استرسزا و آسیبزای شدید مانند تجاوز جنسی، جنگ، تصادف رانندگی، زلزله، آتش سوزی و دیگر عواملی که میتواند به مرگ واقعی یا تهدید به مرگ یا وقوع یک سانحه جدی منجر شود، بروز پیدا میکند.
البته الزاما همه کسانی که فشارهای روانی شدید را تجربه میکنند، گرفتار این نوع اختلال نمیشوند. در واقع ترس و فشار روانی که پس از برخورد با این رویدادها در فرد پدید میآید باید بیش از اندازه بوده به نحوی که فرد توانایی کنترل شرایط را از دست بدهد. زنان با نرخ شیوع ۱ در ۱۰ و مردان با نرخ شیوع ۱ در ۲۵ در طول زندگی خود به این اختلال مبتلا میشوند که این آمارها بیانگر نرخ بیشتر شیوع در زنان میباشد. زنان احتمالا این اختلال را بیشتر به دلیل تجاوز یا سوءاستفاده های جنسی در کودکی و بزرگسالی خود تجربه خواهند کرد.
PTSD در کودکان: برخی معتقدند که واکنش تند کودکان در مقابل حوادث بهنجار محسوب میشود و پس از مدتی از بین میرود. در عین حال برخی دیگر معتقدند که کودکان نیز به اختلال استرس پس از سانحه دچار میشوند ولی محرکهای آنها متفاوت است. مثلا ممکن است تماشای یک فیلم بد در کودکان موجب ایجاد این اختلال شود.
PTSD همراه با دیگر اختلالات: گاهی PTSD همراه با دیگر اختلالات روانی است. این نوع اختلال بسیار شایعتر از نوع ساده آن است. این نوع PTSD معمولا با حداقل یک اختلال روانپزشکی مهم دیگر مانند افسردگی، اعتیاد به الکل یا مواد مخدر، هراس، و سایر اختلالات اضطرابی همراه است. تحقیقات نشان میدهند که درمان دو اختلال به طور هم زمان دست آورد نتایج بهتری را در پی خواهد داشت. این امر به ویژه برای موارد همراهی اختلال استرس پس از سانحه و اعتیاد به الکل و مواد مخدر، بیشتر صدق میکند.
تشخیص این اختلال که از نظر بالینی پریشانی قابل ملاحظهای به وجود میآورد برای کسانی مقرر میشود که در معرض رویداد آسیب زایی قرار گرفتهاند که در آن:
این رویدادها آسیبزا حداقل به مدت یک ماه به یک یا چند در طریق زیر دوباره تجربه میشود:
حداقل برای مدت یک ماه فرد از محرکهای مرتبط با رویداد آسیب زا اجتناب میکنند و کرختی پاسخدهی کلی در او جود دارد که با حداقل سه مورد زیر نشان داده میشود:
حداقل به مدت یک ماه نشانههای مداوم افزایش انگیختگی وجود دارد که با حداقل دو مورد زیر نشان داده میشود:
در درمانPTSD هم دارودرمانی و هم روان درمانی در مورد این اختلال مورد استفاده قرار گرفتهاند و میگیرند. اما ظاهرا روان درمانی اثربخشتر بوده است:
دارودرمانی: دارو درمانی میتواند به بهبود این اختلال کمک کند اما باعث درمان کامل این اختلال روانی نمیشود. داروهای ضدافسردگی SSRI در بهبود آن اثرگذار هستند.
روان درمانی: رواندرمانی اختلال استرس پس از سانحه به روشهای گوناگونی انجام میشود که بستگی به رویکرد روانشناس دارد. یکی از بهترین روشها برای درمان، روش درمان شناختی-رفتاری یا CBT است. درمان PTSD ممکن است ماه ها به طول بیانجامد. بهبود فرد به این بستگی دارد که تا چه اندازه با روانشناس همکاری کند. یکی دیگر از روشهای درمانی، حساسیتزدایی با حرکات چشم و پردازش دوباره یا EMDR است. EMDR تکنیکی است که از حرکتهای چشم برای کمک به مغز به منظور پردازش تداعیها و منطقیسازی رویدادهای تروماتیک بهره میگیرد. این روش درمانی نیز یکی از روشهایی است که در درمان این اختلال بسیار اثرگذار بوده است.
حقایق، باورهای غلط و برچسبها در مورد اختلال استرس پس از سانحه باعث میشوند تا مبتلایان به آن به دلیل ترس از برچسبهایی که از سوی جامعه میخورند، به دنبال درمان نباشند و تصور کنند تنها راه مقابله با PTSD این است که از نظر روانی قوی باشند. مهم است که ما بتوانیم اطلاعات درست و غلط را خصوصا در مورد اختلالات روانی تشخیص دهیم و تلاش کنیم تا سواد سلامت روان خود را افزایش دهیم.
گروه روانشناسی ستاره
به نظر میرسد هر چه انسانها به مرگ نزدیکتر میشوند، پذیرش و سازگاری با مرگ در آنان افزایش یافته و ترس از مرگ در افراد کاهش پیدا میکند.
همه ما از مرگ میترسیم، اما آیا مرگ به آن اندازه که فکر میکنیم ترسناک است؟ ترس از مرگ برای انسانها کاملا نرمال و منطقی به نظر میرسد. این ترس تا جایی که به شکل اختلال اضطرابی به خود نگیرد، انسان را به محافظت از خویش واداشته و انگیزه زندگی را در افراد تقویت میکند. اما تحقیقات اخیر نشان داده است مرگ آنقدرها هم که در ابتدا به نظر میرسد برای انسان ترسناک نیست.
مرگ در زیستشناسی پایان زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی است و در دیگر رشتهها، ممکن است به نابودی کامل یک روند، یک وسیله یا یک پدیده اشاره کند. با توجه به پیشرفتهای روزافزون علم پزشکی، توضیح پدیده مرگ، جزئیات لحظه مرگ و همچنین درک مرگ واقعی، پیچیدگیهای بیشتری پیدا کرده است.
سنتها و اعتقادات در رابطه با مرگ، یکی از مهمترین قسمتهای فرهنگ انسانها محسوب میشود. دیدگاه ادیان در مورد مرگ نیز بسیار با اهمیت تلقی میگردد. در ادیان ابراهیمی مرگ جدا شدن روح از بدن دانسته میشود. بنا به این آموزه روح پس از مرگ، در عالم برزخ وارد شده و در آنجا زندگی دارد. برزخ در زبان عربی سدّی است که بین دو چیز حایل شده باشد و در اصطلاح شرع، عالمی را گویند که بین دنیای مادی و فرامادی قرار دارد و انسان پس از مرگ تا روز قیامت در آن خواهد ماند.
علت نگرانی از مرگ، این است که انسان همواره برای بقا تلاش میکند اما در گوشه ذهن، به این فکر میکند که راهی جز پذیرفتن پایان این دنیا ندارد. پس مرگ حقیقتی است که مانند تولد وجود دارد و هیچ کدام از این دو حادثه مهم در کنترل و اختیار بشر نیست. با این حال در فاصله بین تولد و مرگ بسیاری از امور در کنترل ما است که بهتر است برآنها تمرکز داشته باشیم.
محققان متوجه شدهاند نگرش انسان راجع به مرگ تاثیر زیادی بر زندگی انسان دارد. فکر مرگ بر روی مسایل مختلفی اثرگذار است از جمله:
دانشمندان معتقدند که انسانها علاوه بر سازگاری فیزیکی از لحاظ ذهنی نیز سازگار میشوند. از نظر آنان این سازگاری کمک میکند تا ما بتوانیم در زندان، در بیمارستان و حتی در لبه مرگ هم خوشحال باشیم. هاوی کارل (Havi Carel) استاد فلسفه در دانشگاه بریستول، با یافتههای این تحقیق در مورد چگونگی سازگاری انسان موافق است و تاکید میکند که ما به چیزهای زیادی عادت میکنیم. شوک اولیه پس از دریافت پیش آگهی ضعیف، وحشتناک است، اما بعد از چند ماه یا سالها با این دانش، این نگرانی از بین میرود.
ملاصدرا میگوید: مرگ مفارقت روح از بدن است و نفس، در حرکت جوهرى به مرحلهاى میرسد که دیگر نیازى به آلات و ابزار تن ندارد. بدن، به منزله کشتى است که نفس سوار آن شده تا در سفر به سوى خدا، در خشکى اجسام و دریاى ارواح از آن کمک بگیرد و وقتى از این مرحله گذشت، دیگر نیازى به این بدن ندارد و بدین جهت است که موت عارض میشود و سبب عروض مرگ، پایان یافتن قواى طبیعى یا تمام شدن حرارت غریزى یا چیزهاى دیگرى که اطبا میپندارند نیست، بلکه مرگ امرى طبیعى براى نفس است و چنین امرى، مایه خیر و کمال است و چیزى که مایه خیر و کمال نفس است، حق اوست. پس مرگ حق اوست.
گروه روانشناسی ستاره
مهارت حرف زدن در جمع را با افزایش اعتماد به نفس، تغییر نگرش در مورد حرف زدن، کمالگرا نبودن، تقویت مهارتهای ارتباطی و... در خود تقویت کنید.
حرف زدن در جمع و برقراری ارتباط با دیگران حتی در مهمانیهای خودمانی و دورهمیهای دوستانه برای برخی از افراد یه معضل همیشگی است. اگر مهارت صحبت کردن در جمع را در خودتان تقویت کنید مطمئنا روابط اجتماعی موفقتری خواهید داشت و بین دوستان و آشنایانتان محبوبتر و جذابتر از قبل خواهید بود. با پیشنهادات ما همراه شوید.
1- نگرش خود را نسبت به حرف زدن تغییر دهید
مهمترین نکتهای که در مورد حرف زدن در جمع باید به آن توجه کنید این است که نگرشتان به حرف زدن را تغییر دهید. برخلاف آنچه که به ما یاد داده شده است، صرفا شنونده بودن بهتر از گوینده بودن نیست. برای صحبت کردن ارزش قائل شوید و سعی کنید این توانایی را در خود افزایش دهید. نگرش منفی به حرف زدن باعث میشود تا زمانی که اعتماد به نفس لازم برای اظهار نظر نداریم یا وقتی حوصله نداریم در برخی مباحث شرکت کنیم، خود را اینگونه توجیه کنیم: کم گوی و گزیده گوی چون در...! و این راه فراری است تا همچنان در صحبت کردن و اظهار نظر کردن ناتوان بمانیم.
2- عجله نکنید
هنگام حرف زدن در جمع عجله نکنید. به خودتان فرصت بدهید تا کلمات مناسبی پیدا کرده و با آرامش آنچه در ذهن دارید را توضیح بدهید. نگران به پایان رساندن کلامتان نباشید. هنگامی که اشخاص در مورد آنچه میگویند نامطمئن و عصبی هستند، تمایل به سریع صحبت کردن دارند. شمردهتر صحبت کردن نه تنها باعث میشود که شنوندگان درک بهتری از گفتههای شما داشته باشند، بلکه علائم اعتماد به نفس و خویشتن داری نیز در لحن شما نمود پیدا خواهد کرد.
3- حرف زدن یک هنر و امتیاز است
رسا و بلند صحبت کردن و کلمات را درست و کامل ادا کردن نه تنها ایرادی ندارد که یک عامل مهم در برقراری ارتباط میباشد. اینکه ما بتوانیم در جمع حرف بزنیم و دیگران را هم به حرف بیاوریم میتواند به روابط اجتماعی ما کمک کرده و ما را بین اطرافیانمان محبوب کند. وقتی وارد یک جمع میشوید وظیفه خودتان بدانید که با حرف زدن در جمع یخ جمع را بشکنید. این باعث میشود آنها بیشتر شما را دوست داشته باشند.
4- مهارت برقراری ارتباط را یاد بگیرید
سعی کنید مهارتهای ارتباطی را یاد بگیرید و آن را خودتان تقویت کنید. از جمله این مهارتها عبارتند از:
با تمرین و تکرار میتوانید این موارد را به عادت و سبک زندگی خود تبدیل کنید.
5- با کلمات دوست شوید
یاد بگیرید که فکر و احساستان را به کلمه تبدیل کنید. برای کلمات ارزش قائل شوید. اجازه ندهید کلمات در ذهنتان کمرنگ شوند. از نظر علمی ثابت شده است که هر چه بیشتر حرف بزنید احتمال اینکه به آلزایمر مبتلا شوید کاهش مییابد. در مورد کلمات، مترادفها و متضادهایشان فکر کنید. اگر مطلب جالبی خوانید آن را بخاطر بسپارید تا به دیگران هم منتقل کنید. در واقع تلاش کنید با کلمهها رابطه خوبی داشته باشید.
6- کمال گرا نباشید
گاهی اوقات علت حرف نزدن ما در جمع کمال گرایی ماست. همیشه میخواهیم همه چیز بهترین باشد، کامل باشد. به همین علت در موقع حرف زدن در جمع تردید میکنیم تا مبادا مورد انتقاد یا تمسخر دیگران قرار بگیریم. به جای کمال گرا بودن میتوانید فلسفه حداقل گرایی را امتحان کنید. یعنی به جای اینکه همیشه به دنبال بهترین و کاملترین باشید به حداقلها رضایت بدهید. شاید در ابتدا به نظر بیاید که این نگاه مانع پیشرفت ما شود ولی وقتی که ما به دنبال بهترین هستیم مثلا وقتی میخواهیم حرفی که در جمع میزنیم کامل و بیعیب باشد احتمال اینکه هیچ چیزی نگویم بیشتر میشود. اما اگر به حداقل آنچه که قرار است انجام بدهیم راضی باشیم جرئتمندی ما برای اقدام کردن افزایش پیدا میکند. وقتی برای رسیدن به حداقل حرکت میکنید به خاطر احساس رضایت و آرامش در شما احتمالاً خیلی بیشتر آن هم به دست خواهید آورد.
7- فیالبداهه صحبت کردن را تمرین کنید
هنگام حرف زدن در جمع در مورد موضوعات مختلف حرف بزنید بدون اینکه از قبل در موردش فکر کرده باشید. شاید در ابتدا چیزی به ذهنتان نیاید اما پس از مدتی با تمرین در این کار پیشرفت خواهید کرد و خواهید توانست که مطالب خیلی جالب و کاملی بیان کنید. از اشتباه کردن نترسید و اجازه ندهید قضاوت دیگران مانع حرکت شما شود.
8- اعتماد به نفس خود را تقویت کنید
اعتماد به نفس واقعی به این معناست که ما مطمئن باشیم در هر موردی تمام تلاش خود را خواهیم کرد نه اینکه مطمئن باشیم در فلان کار مهارت کامل داریم. اعتماد به نفس در اقدام کردن و قدم برداشتن است. اگر قرار باشد صبر کنیم تا اعتماد به نفس کافی برای رسیدن به خواستههایمان را به دست بیاوریم بعد اقدام کنیم احتمالاً باید تا ابد صبر کنیم.
اعتماد به نفس پایین مثل خیلی دیگر از عادتهای بد ترک کردنش سخت است. اما همیشه میتوان تغییر کرد. با برداشتن اولین قدمها حرکت را آغاز کنید. قدمهای کوچک شما را به اهداف بزرگ میرساند. در لحظه زندگی کنید و به خداوند توکل داشته باشید تا اعتماد به نفس معنوی شما نیز بالا برود. اعتماد به نفس معنوی یعنی باور به اینکه هر جایی که هستید همان جایی است که باید باشید و همان جایی است که نیاز دارید باشید.
گروه روانشناسی ستاره
اثر دارونما یا پلاسیبو به اثر درمانی داروهای صوری و تلقینی گفته میشود که با فریب بیمار، اثر مثبتی در بهبودی بیماری دارد.
آیا تاکنون در مورد پلاسیبو یا دارونما چیزی شنیدهاید؟ اگر در این مورد چیزی نمیدانید ولی قطعا تا به حال در مورد اثر تلقین در درمان بیماریها شنیدهاید. پلاسیبو نیز عملکردی شبیه تلقین دارد. در این نوشتار با این روش درمانی بیشتر آشنا شوید.
پلاسیبو (Placebo) به معنی «من خوب خواهم شد» به استفاده از روشهای درمانی صوری و تلقینی گفته میشود که میتواند با فریب بیمار، اثر مثبتی در روند بهبودی وی داشته باشد. اثر درمانی که از به کار بستن چنین روشهایی حاصل میشود را نیز اثر پلاسیبو مینامند.
رایجترین روشها برای ایجاد اثر پلاسیبو استفاده از دارونما (چیزی ظاهراً شبیه به دارو بدون هیچ اثر واقعی) و جراحیهای دروغین است. در روند استفاده از شبه داروها، یک قرص بدون اثر به بیمار داده میشود و به او گفته میشود که با خوردن این قرص حالش بهبود مییابد. البته بیمار نباید بفهمد که این قرص، قرص بیاثر است و شما در حال اجرای یک روند شبهدارویی بر روی وی هستید. تجربیات پزشکان نشان دادهاست که این پدیده روانی تاثیر بسیار بالایی در بهبود بسیاری از بیماران دارد. آنچه که همه شبه داروها مشترک است این است که آنها حاوی هیچ ماده موثر در سلامتی نیستند.
محققان اکثرا از شبه دارو در تحقیقات آزمایشگاهی خود استفاده میکنند تا اثر واقعی یک داروی جدید را مورد آزمایش قرار دهند. برای مثال، در یک مطالعه برای کاهش کلسترول، به گروهی از افراد داروی جدید داده میشود و به گروهی دیگر از شبه دارو استفاده میشود. و هیچکدام از افراد حاضر در مطالعه نمیدانند که آیا درمان واقعی دریافت کردهاند یا دارونما نیز وجود دارد. سپس محققان اثرات دارو و شبه دارو را در افراد مورد مطالعه مقایسه میکنند. به این ترتیب، آنها میتوانند اثربخشی دارو جدید را تعیین کرده و عوارض جانبی را بررسی کنند.
در یک پژوهش پزشکی، برخی از بیماران با تجویز شبه دارو به مبارزه با بیماری خود میپردازند در حالی که دیگر شرکت کنندگان با داروهای معمولی درمان میشوند. هدف از انجام این پژوهش؛ تعیین این موضوع است که آیا دارونماها دارای قدرت درمان واقعی هستند یا خیر. اگر مصرف کنندگانِ داروهای معمولی نشانی از بهبود قابل توجه بیش از مصرف کنندگان شبه دارو بدست آورند، این مطالعه میتواند کمک موثری در پشتیبانی از ادعای اثربخشی داروها به شمار رود.
گاهی اوقات فرد میتواند پاسخ مثبت یا منفی به پلاسیبو یا دارونما داشته باشد. به عنوان مثال، علائم شخص ممکن است بهبود یابد. یا فرد ممکن است آنچه را که به نظر میرسد عوارض جانبی از داروست را تجربه کند. این پاسخها به عنوان "اثر پلاسیبو" شناخته میشود. برخی از شرایط نیز وجود دارد که در آن یک شبه دارو میتواند نتایجی در پی داشته باشد، حتی زمانی که مردم میدانند که در حال مصرف دارونما هستند. مطالعات نشان میدهد که این مکانیسم اثرگذاری مخصوصا بر روی شرایطی نظیر موارد زیر زیادتر است:
بعضی بر این باورند که تاثیرات پلاسیبو یا دارونما برای بیماریهای روانی موثرتر از بیماریهای جسمی است. اخیرا نتایج یک تحقیق مهم نشان داد، نزدیک به ۶۰ درصد از بیمارانی که شبه دارو دریافت کردهاند از متوسط بیماران گروهی که هیچ دارویی دریافت نکردهاند، بهتر شدهاند که این نشاندهنده قدرت دارونما است.
تحقیق بر روی اثر پلاسیبو بر ارتباط ذهن و بدن متمرکز است. یکی از رایجترین نظریهها این است که اثر آن به دلیل انتظارات فرد است. اگر یک فرد انتظار دارد با مصرف یک قرص به نتیجه خاصی برسد، باعث میشود در شیمی بدن وی اثرات مشابه آنچه که ممکن است دارو ایجاد کند، به وجود بیاید. یا اگر مردم انتظار داشته باشند که عوارض جانبی مانند سردرد، حالت تهوع یا خواب آلودگی داشته باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که این واکنشها را نشان دهند. به عنوان مثال، در یک مطالعه، مردم یک شبه دارو را به جای یک داروی محرک دریافت کردند. پس از مصرف قرص، میزان پالس و فشار خون آنها افزایش یافت و سرعت واکنش آنها بهبود پیدا کرد. و هنگامی که به آنها گفته شده بود داروی خوابآور مصرف کردهاند، آنها اثرات متضاد با داروی محرک را تجربه کردند.
واقعیت این است که اثر پلاسیبو یا دارونما به انتظارات متصل است. برخی مطالعات نشان میدهد که تغییرات فیزیکی واقعی وجود دارد که با اثر شبه دارو رخ میدهد. به عنوان مثال، برخی مطالعات نشان دادهاند که استفاده از شبه دارو موجب افزایش تولید اندورفین بدن، که یکی از داروهای ضد درد طبیعی بدن است، میشود. تعامل بین بیمار و درمانگر او نیز در این زمینه تاثیر عمیقی دارد. ظاهرا سبک اجرای درمان و خصوصیات درمانگر به میزان چشمگیری در تأثیر درمان را کم و زیاد میکند. درمانگرانی که علاقه بیشتری را به بیماران خود نشان میدهند، اطمینان بیشتری به درمانشان دارند و وجهه بالای حرفهای دارند، تأثیرات دارونمایی قویتری را در بیمارانشان ایجاد میکنند.
به طور کلی در مورد مکاننیسم اثرگذاری شبه دارو فرضیههای مختلفی مطرح شدهاست، از جمله شرطیسازی کنشگر، شرطیسازی کلاسیک، کاهش احساس گناه، انتقال، تلقین، ترغیب، اقتضای وظیفه، ایمان، امید، نظریهسازی فرد، کاهش اضطراب، تاثیرات انتظار و آزادسازی اندورفین.
یکی از مشکلات اثر پلاسیبو این است که میتواند از اثرات واقعی یک داروی واقعی در طی یک مطالعه متفاوت باشد. شبه دارو برای همه درمانگران صرف نظر از اینکه چه درمانی را تجویز میکنند خوب است و برای دانشمندانی که سعی میکنند اثر واقعی مداخلههای درمانی را ارزیابی کنند، عامل بدی محسوب میشود! چرا که داروی تازهای که محققان تصور میکنند با مکانیسم خاصی باعث درمان بهتر یک بیماری میشود، ممکن است واقعا تأثیر فیزیکی خاصی نداشته باشد و فقط به صورت دارونما عمل کند! پژوهشگران برای مقابله با این موضوع از روشهای آزمایشی متفاوتی استفاده میکنند.
اعتقاد به قدرت درمان و داشتن تجربه موفقیت آمیز از درمان، سبب بروز تاثیر شبه داروها میشود. آزمایش های موفقیت آمیز به مغز یاد میدهد که به درمان با شبه دارو به صورت یک درمان واقعی واکنش نشان دهد. تحقیقات نشان داده تاثیر شبه دارو در کاهش درد حتی بعد از آگاهی بیماران از واقعی نبودن داروها ادامه دارد. درک جدید از تاثیر شبه دارو میتواند به کشف روشهای بهتری برای ترک اعتیاد و به مدیریت درد کمک کند. همچنین پیدا کردن راههایی برای تشخیص بین اثر پلاسیبو یا دارونما و اثر درمان ممکن است به بهبود درمان و کاهش هزینههای آزمایش مواد مخدر کمک کند و مطالعات بیشتر ممکن است منجر به راههایی برای استفاده از قدرت اثر پلاسیبو در درمان بیماریها شود.
گروه روانشناسی ستاره
آیا می دانید یکی از راه های سریع شخصیت شناسی شکل ناخن های شماست؟جالب است بدانید صاحب ناخن های گرد،مثلتی و یا مستطیلی شخصیتهای متفاوتی دارند!
شکل ناخن هر کسی ممکن است متفاوت از دیگران داشته باشد: برخی از آنها پهن و مربع و بعضی دیگر کوچک و باریک است. اما تا به حال فکر کرده اید که شکل ناخن ها چه چیزهایی می توانند به شما بگویند؟
یک دانشمند مشهور نیجریه ای مقاله ای پژوهشی منتشر کرده است که در آن اعتراف می کند که شکل طبیعی ناخن، مانند اثر انگشت، ممکن است اطلاعاتی درباره شخصیت مالک خود داشته باشد.
ما تصمیم گرفتیم که این روش شخصیت شناسی را بررسی کنیم، کافی است شکل ناخن خود را پیدا کنید و توضیحات آن را بخوانید. چطور است؟
افرادی آرام، عمل گرا، متعادل و مستقل با طرز فکر وسیع می باشند. آنها قابل اعتماد هستند و حس مسئولیت زیادی نسبت به حرفها و رفتارهای خود دارند.اطرافیان به راحتی می توانند در خصوص کارهای مهم به آنها اعتماد کنند، زیرا اگر کاری را به عهده بگیرند به بهترین شکل آن را انجام میدهند.در مواجهه با مشکلات، این افراد در ابتدا تمام جنبههای آن را بررسی کرده و سپس راهحل ایدهآل را برای آن انتخاب میکنند.
آنها برای رهبری متولد شده اند.
افرادی هشیار، مدبر و زیرک می باشند. بسیار زودجوش هستند، هرچند که طغیان آنها به سرعت خاموش می شود. آنها تمایل به رفتارهای حریصانه، پرخاشگری و گاهی حسادت دارند.
این افراد شخصیت انعطاف پذیری دارند
آنها عاشق تجملات، آسایش و رفاه هستند
تندخو و بی صبر، با این حال این افراد فوق العاده تیز هوش و با استعداد هستند. در وجود آنها ابتکار و خلاقیت زیادی هست که ممکن است هنوز خودشان از آن بی خبر باشند. هرچه ناخن ها کوتاه تر باشد شخص وابستگی بیشتری نسبت به دیگران احساس می کند.
در مورد این افراد بیش از هر چیز باید گفت که ماجراجو هستند و برای رسیدن به خواستههایشان نهایت تلاش خود را به کار میگیرند به طوری که برخی این خصوصیت را با لجبازی اشتباه میگیرند.
آنها شخصیتی کمال گرا دارند.
شخصیت آنها طوری است که همیشه به دنبال راه های خاص و خلاقانه هستند.
هنرمندی با شخصیتی ظریف و همواره در حال تغییر خلق و خوی. آنها هر لحظه روی یک لبه حرکت می کنند، این افراد مستعد ابتلا به ضعف اعصاب هستند. این افراد در شغل و حرفه خود کاملا سختکوش و آیندهنگر هستند.
آنها می خواهند شناخته شوند، مشهور باشند و از شکست خوردن متنفرند.
تهیه: مجله ستاره
اختلال خواب پرخوابی (Hypersomnia) با دورههای خواب آلودگی بیش از حد روزانه یا خواب شبانه طولانی مدت مشخص میشود و با دارو و... درمان میشود.
خواب یکی از نیازهای ضروری برای سلامت جسمی و روانی انسان است و اختلالات خواب یکی از مشکلات رایج بین مردم می باشد که باید مورد توجه قرار بگیرد. اکثر افراد از اینکه کمتر یا بییشتر از آنچه که به نظرشان لازم است میخوابند یا اینکه خواب آرامی ندارند، شکایت میکنند. در این مقاله به اختلال خواب پرخوابی و راه درمان آن پرداخته شده است.
پرخوابی (Hypersomnia) با دورههای خواب آلودگی بیش از حد روزانه، یا خواب شبانه طولانی مدت مشخص میشود. افرادی که دارای اختلال پرخوابی میباشند، اغلب بارها و بارها در طول روز در زمانها و مکانهای نامناسب مانند محل کار، در حال مصرف غذا و یا در مکالمات مجبور به خواب میشوند. بیماران اغلب خواب طولانی داشته و مشکل بیدار شدن از خواب دارند، و در بیداری نیز ممکن است احساس گیجی داشته باشند.
افراد مبتلا به اختلال پرخوابی نیاز به حدود 70 ساعت خواب در هفته دارند و به سختی از خواب بیدار میشوند. هنگامی این افراد بیدارند، معمولا احساسشان این است که شبشان به بیدارخوابی گذشته است و آن را مانند راه رفتن در مه توصیف میکنند. اغلب این افراد پس از اینکه تشخیص بیماریهایی مانند افسردگی، قطع تنفس حین خواب یا مشکلات تیروئید در مورد آنها رد میشود، مشکلشان به عنوان اختلال خواب تشخیص داده میشود.
اختلال پرخوابی ممکن است ناشی از:
تحقیقات نشان داده است که بیماران دچار پرخوابی یک ناقل شیمیایی مغزی تولید میکنند که آنها را در همه اوقات در حالت خوابآلوده نگه میدارد. این یافتهها دال بر این است که احتمالا درمان دارویی برای افراد دچار پرخوابی میتواند موثر باشد.اما تحقیق و بررسی در این زمینه همچنان ادامه دارد.
درمان دارویی: در صورت پرخوابی معمولا محرکهایی مانند آمفتامین، متیل فنیدیت، و مدافینیل، تجویز میشود. سایر داروهای مورد استفاده برای درمان این اختلال، شامل کلونیدین، لوودوپا، بروموکریپتین، داروهای ضد افسردگی، و مهارکنندههای مونوآمین اکسید هستند. داروی آرمودافینیل نیز در سال 2007 برای درمان اختلال خواب پرخوابی تایید شد که از لحاظ شیمیایی مشابه مدافینیل میباشد. آرمودافینیل دارای مزیتهایی است از جمله این که مقدار کمتری از آن تأثیر بیشتری خواهد داشت.
تغییر رفتار: برای مثال اجتناب از کار در شب و فعالیتهای اجتماعی که موجب به تاخیر انداختن زمان خواب میگردد و همچنین رژیم غذایی مناسب مانند کاهش مصرف الکل و کافئین.
نور درمانی: پرخوابی ممکن است به علت اختلال ریتم بدن اتفاق بیافتد این ریتم به وسیله رویارویی با نور و تاریکی کنترل میشود بنابراین نور درمانی در کاهش پرخوابی موثر میباشد. از نور درمانی برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات عاطفی فصلی استفاده میکنند. این بیماران معمولا دچار افسردگی زمستانی و خواب آلودگی شدید میشوند. مواجهه تدریجی با نور به طور فزایندهای درکاهش پرخوابی مفید است. در این روش شبیه سازی طلوع، بیدارشدن را برای این بیماران آسانتر میسازد و در ساعات صبح احساس هوشیاری بیشتری دارند.
بهبود خود به خود: علت پرخوابی معمولا ناشناخته است. این اختلال در بسیاری از افراد به طور ناگهانی و خود به خود درمان میشود و این امر نشان میدهد که پرخوابی یک عارضه موقتی میباشد که به مرور زمان بهبود مییابد.
گروه روانشناسی ستاره
با گذشت زمان با مرگ عزیزانمان کنار خواهیم آمد اگر در مراسم عزاداری شرکت کنیم، احساساتمان را بروز دهیم، در صورت نیاز از متخصص کمک بگیریم و...
یکی از واقعیتهای زندگی که ممکن است هر کسی روزی با آن روبرو شود مرگ عزیزانمان است. واقعیتی تلخ که پذیرفتن آن به طور حتم بسیار سخت و ناخوشایند خواهد بود اما زندگی ادامه دارد و باید بتوانیم از بحرانهایی چنین نیز بگذریم. انسان بیش از آنچه فکر میکند قدرتمند است و قطعا اگر بخواهد و بیاموزد میتواند با مشکلات و ناگواریها کنار آمده و از آنها عبور کند.
بدون شک از دست دادن هر عزیزی با غم و اندوه همراه است. با این وجود، با رعایت برخی مسائل میتوانید از اندوه خود کاسته و اجازه ندهید غمتان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان تبدیل شود:
1- در مراسم عزاداری شرکت کنید
فلسفه مراسم عزاداری کمک کردن به داغدیدگان برای پذیرش و کنار آمدن تدریجی با مرگ عزیزانشان است. مراسم عزاداری ضمن تخلیه هیجانی، از تنها ماندن فرد داغدیده جلوگیری میکند. امتیاز مهم دیگر عزاداری، ریشه های عمیق دینی آن است که به آرامش درونی فرد میانجامد. مراسم عزاداری در ایران، هرکدام با فلسفه خاص خود و منطبق با مراحل سوگ هستند و درنهایت با سالگرد فرد ازدسترفته که برابر با مرحله پذیرش فرد داغ دیده است، پایان مییابد.
2- احساسات خود را ابراز و در عین حال کنترل کنید
یکی از ویژگیهای مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجانات است. مدیریت احساسات در غم از دست دادن عزیزان باید به گونه ای باشد که این احساسات نه سرکوب شود و نه افراطی و مهارگسیخته خود را نشان دهد. سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهمترین ریشههای مشکلات روانی پس از سوگ است. شخص داغ دیده برای التیام دردهای درونیاش، چارهای جز این که غمش را بروز دهد، ندارد. آزادانه اشک ریختن و گاهی ناله کردن از واکنشهای طبیعی در غم مرگ عزیزان است. یکی از فواید گریه کردن این است که باعث تخفیف احساس اندوه میشود. گریستن، نوشتن و یا شرکت در فعالیتهای هنری میتواند به ابراز صحیح احساسات کمک کند.
3- خود را سرزنش نکنید
خیلی از اوقات افکار منفی مانند: «میتوانستم بیشتر به او سر بزنم، کاش دست کم از او خداحافظی کرده بودم، شاید اگر او را به خارج از ایران میبردم درمان میشد و...» ذهن فرد سوگوار را اشغال میکند. این افکار، بخصوص در مرحله خشم و افسردگی ناشی از مرگ عزیزان، پررنگتر میشوند. باورهای دینی و کمک مشاوران و رواندرمانگران، میتواند شما را در گذار از این افکار یاری رساند.
4- زندگی ادامه دارد
زندگی ادامه دارد و با آزار خودمان و دریغ کردن شادیهای زندگی هیچ چیز تغییر نمیکند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانیهای خانوادگی، تغذیه و خواب خوب، رابطه جنسی دلپذیر با همسرتان و سفر کردن همگی میتوانند به گذار شما از مرحله افسردگی به پذیرش، یاریرسان باشند. بنابراین پس از دوره سوگواری، فعالیتهای سازنده خود را از سر بگیرید. کار و تحصیل، هر دو اشتغال ذهنی قابل توجهی را میطلبند و مانع غرق شدنتان در افکار ویرانگر میشوند. فعالیتهای مکمل دیگری مانند شرکت در برنامههای خیریه، میتواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاریرسان باشد.
5- مرگ را بپذیرید
اولین واکنش بعد از، از دست دادن یک عزیز، در بسیاری افراد داغ دیده، «انکار» مرگ عزیزشان است. هر فردی باید بداند که این غم فقط برای او پیش نیامده است و این یک رنج مشترکی است که افراد در هر طبقه اجتماعی و اقتصادی آن را تحمل میکنند. اگر شناخت افراد از دنیا غیرواقعی باشد، انتظار مواجه شدن با این اتفاقات ناگوار را نخواهند داشت. افرادی با چنین شرایط، قطعا تحمل سختیها برایشان بسیار دشوار خواهد بود. پس پذیرش واقعیت که مرگ عزیزان اجتناب ناپذیر است، کمک زیادی میکند تا افراد با این واقعیت کنار بیایند.
6- تنها نمانید
پذیرش مرحله آخر سوگواری است و اوج حزن و تنهایی افراد داغ دیده از این مرحله شروع خواهد شد. این مرحله معمولا بعد از پایان مراسم سوگواری شروع خواهد شد. افراد داغ دیده در این مرحله، باید از تنها ماندن بپرهیزند. باید به حضور دیگران در کنارتان برای همدردی و همدلی توجه کنید زیرا این امر به شما کمک زیادی در سبک شدن این غم خواهد کرد.
یکی از مهارتهای ارائه شده در قرآن برای تحمل فقدان، درک حضور و همراهی خداوند به هنگام از دست دادن عزیزان است زیرا چنین بینشی انسان را در قلمرو حمایتی خداوند قرار داده، همین نوع بینش توان تحمل او را بر مرگ عزیزان افزایش میدهد.
آن چه شدائد را بر انسان مومن آسان میکند، پاداشهایی است که خداوند به مومنان وعده داده است. در خصوص پاداش تحمل فقدان خداوند در آیه 155 و 156سوره بقره فرموده است: « و بشارت ده به استقامت کنندگان، آنان که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم». این آیه به بشر گوشزد مینماید که تحمل مرگ عزیزان، در بردارنده پاداش و اجر است. بشر با باور به این اعلام و شناخت از طرف خدا، توانش برای تحمل فقدان افزایش مییابد.
باور به معاد نیز با تحمل فقدان رابطه دارد. معادباوری نقش انکارناپذیری در تحمل مصایب دارد. چون شخص باورمند به معاد، این دنیا را فانی و سرای آخرت را ابدی میداند و همین عقیده، تحمل سختی در زندگی موقتی را در برابر رسیدن به راحتی همیشگی قابل تحمل میکند.
گروه روانشناسی ستاره
امروزه خیلی ها بدنبال شکمی صاف و زیبا هستند پیش از این به بررسی این مسئله پرداختیم که چرا اکثر ایرانیها حتی آنهایی که لاغرند نیز دچار چاقی شکمی هستند؟ در پاسخ به این پرسش به 6 دلیل اشاره شده است :
_ مصرف برنج و نان برای شام
_ عدم خوردن صبحانه کافی
_ خوردن سس، نوشابه، دلستر
_ نداشتن تحرک کافی
_ استرس زیاد
_ نجویدن غذا
اما در ادامه، 8 روش و ماده غذایی برای کوچک کردن شکم و داشتن شکمی صاف آمده است :
_ صبح ناشتا کندر بجوید.
_ دارچین با عسل میل کنید.
_ زنجبیل با عسل مصرف کنید.
_ چای سبز میل کنید.
_ دمکرده تخم کتان بنوشید.
_ آب کرفس هفتهای سه روز میل شود.
_ سرکه سیب مصرف شود.
_ روغن زیتون در رژیم غذایی روزانه گنجانده شود.