برنامه های تلویزیون یکی از عوامل موثر در رشد اجتماعی کودکان است و کودکان هنگام تماشای تلویزیون فعالانه فکر میکنند و چیزهای بسیاری میآموزند.
تماشای تلویزیون از همان آغاز زندگی کودکان نقش مهمی در اجتماعی کردن آنان دارد. برنامه های تلویزیون دریچهای به جهان خارج است که مدتها قبل از آنکه کودکان با مدرسه و همسالان سر و کار داشته باشند از طریق آن اطلاعات و ارزشهایی را کسب میکنند. حتی وقتی که کودکان صرفا برای سرگرمی تلویزیون میبینند از آن چیزهایی میآموزند. برای کودک تلویزیون یعنی آموزش.
گفته میشود تماشای تلویزیون سه کارکرد عمده برای کودکان دارد:
البته غالبا آموزش اجتماعی کودکان از تلویزیون غیرعمدی است و به هنگامی که کودکان برنامه سرگرم کننده را میبینند این آموزش به خودی خود روی میدهد. کودکان از طریق تلویزیون دانش اجتماعیاشان افزوده میشود و در عین حال تحت تاثیر برنامههای متفاوت تلویزیون ممکن است تفکر قالبی، خشونت یا رفتار جامعه پسند را بیاموزند.
کودکان تا حدودی دانش خود درباره روابط اجتماعی و رفتار را از برنامه های تلویزیون میآموزند. آنان سناریوهایی برای بسیاری از موقعیتهای زندگی واقعی میآموزند مخصوصا در مورد موقعیتهایی که تماس مستقیم کمی با آن دارند. در حقیقت بسیاری از نوجوانان به خصوص نوجوانان خانوادههای فقیر و گروههای اقلیت میگویند که آنها تلویزیون میبینند به این قصد که بفهمند در موقعیتهای اجتماعی مختلف چه رفتاری باید داشته باشند. همچنین زندگی پرماجرا و رویایی شخصیتهای تلویزیون برای جوانان جذاب است و ترجیح میدهند که زندگی آنان را سرمشق و راهنمای خود قرار دهند تا زندگی یکنواخت والدینشان را.
کودکان کلیشهها و قالبهای اجتماعی برای زنان، مردان، گروههای اقلیت و افراد پیر و سایر گروهها از جمله خود کودکان را از برنامه های تلویزیون میآموزند. شخصیت معمول در تلویزیون تجاری مرد سفیدپوست از طبقه متوسط میانسال یا جوان است مانند گزارشگران اخبار و اخبار ورزشی و مجریان برنامههای بزرگسالان و کودکان. کودکان و مردم پیر معمولا کمتر در صحنه تلویزیون نشان داده میشوند و گروههای اقلیت تقریبا هیچ وقت نشان داده نمیشوند و اگر هم نشان داده شوند غالباخصوصیات نامطلوبی دارند و چندان قدرتی ندارند. این کلیشهها در برنامههای کودکان بیشتر نمایش داده میشود. مثلا شخصیتهای مرد معمولا نقش راهنما و فعال دارند و زنان نقش منفعل و درمانده.
علاوه بر این وقتی در جامعه تغییراتی تاریخی روی میدهد تلویزیون در نمایش این تغییرات همیشه عقب است. مثلاً وقتی که زنان در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ وارد بازار کار شدند درصد زنان شاغل در داستانهای تلویزیونی افزایش یافت ولی بسیار کمتر از درصد زنان شاغل واقعی در آمریکا بود. کودکان از این نمایشها چیزهایی میآموزند به خصوص وقتی که با گروهی که نمایش آنها را میدهند چندان تماسی نداشته باشند و این سبب تشکیل تصورات قالبی و کلیشهای در مورد آنان و در نتیجه ایجاد پیشداوری نسبت به آن گروه در ذهن کودکان میشود. شاید اگر نمایشهایی از تلویزیون پخش شود که ضد قالبهای رایج باشد نظر کودکان درباره گروهی از مردم تغییر کند.
شواهدی که از منابع گسترده و متنوع گردآوری شده نشان میدهد که نمایش خشونت از تلویزیون سبب بروز رفتار پرخاشگرانه میشود. تحقیقات نشان داد کودکانی که زیاد برنامههای خوشونت آمیز تماشا میکردند در مقایسه با آنهایی که زیاد تماشا نمیکردند به تدریج پرخاشگرتر شدند. در ضمن معلوم شد که آنهایی که از ابتدا پرخاشگر بودند به برنامههای خشونت آمیز رغبت بیشتری نشان دادند و همین نمایانگر وجود دوری باطل است.
هرچند بسیاری از مردم احتمالا تحت تأثیر خشونت بدنی در برنامه های تلویزیون قرار نمیگیرند ولی ممکن است نظر آنان و واکنش آنان در مورد خشونت دیگران با دیدن این گونه برنامهها تغییر کند. افرادی که زیاد برنامههای خوشونت آمیز میبینند بیشتر احتمال دارد که خشونت را تایید کنند. درضمن حساسیت آنان کمتر میشود و کمتر احتمال دارد که به خشونت در زندگی واقعی واکنشی نشان دهند یا به فرد قربانی خشونت کمک کنند.
کنش متقابل جامعه پسند مانند نوع دوستی و همدلی نیز غالبا در برنامه های تلویزیون نمایش داده میشود. کودکان وقتی که برای حل مسئله روشهای جامعه پسند را از تلویزیون میبینند (مثل مذاکره) آن را میآموزند. مطالعات نشان داده که نمایش رفتار جامعه پسند به مراتب تأثیری بیش از نمایش رفتارهای ضد اجتماعی دارد.
تبلیغات برای غذا، اسباب بازی و سایر محصولات از برنامههایی است که در تلویزیون مخاطب آن کودکان هستند. کودکان خردسال به خصوص تحت تأثیر آگهیهای تبلیغاتی قرار میگیرند زیرا فاقد مهارتهای شناختی لازم برای تشخیص مقصود اصلی آن هستند. تا ۵ سالگی کودکان به دشواری میتوانند بین آگهی و برنامههای دیگر فرق بگذارند. حتی در شش سالگی از علائم ادراکی عینی استفاده میکنند. برای مثال غالبا میگویند که فرق آگهی تجاری و برنامههای دیگر در کوتاه بودن آگهی تجاری است.
مطالعات نشان داده که کودکان به تدریج بین سنین ۶ تا ۱۱ سال مفاهیمی مانند اینکه آگهیهای تبلیغاتی را کسی ساخته که از ساختن آن هدفی داشته (مثلاً فروش محصولاتش) و ممکن است در این کار صداقت داشته باشد و درضمن افراد خاصی را مخاطب خود قرار میدهد را کسب میکنند. کودکان خردسال غالبا صورت ظاهری تبلیغات را میفهمند. آنان از طریق آگهی آن چیزی را که دیدهاند میخواهند. در 10 و 11 سالگی کودکان در درست بودن این آگهیها تردید میکنند ولی باز هم در برابر پیام های زیرکانه و ظریف آن متقاعد میشوند.
خلاصه اینکه
یکی از عوامل مهم و موثر در اجتماعی کردن کودکان در محیط خانه تلویزیون است. به طور متوسط کودکان روزی ۲ تا ۳ ساعت تلویزیون تماشا میکنند. کودکان خردسال غالبا برنامههایی را میبینند که برای کودکان طرح ریزی نشده است. محققان دریافتند که برنامه های تلویزیون در چگونگی کیفیت اوقات فراغت تأثیر میگذارد و سبب میشود که کودکان کمتر ورزش کنند. اما به نظر نمیرسد که تماشای تلویزیون کودک را از لحاظ ذهنی منفعل کند. در واقع کودکان به هنگام تماشای تلویزیون فعالانه فکر میکنند و اگر مضمون برنامه حاوی اطلاعاتی باشد چیزهای بسیاری میآموزند.
برگرفته از: کتاب رشد و شخصیت کودک
گریه کردن موجب تخیله هیجانی شده و با دفع سموم شیمیایی ناشی از استرس و افزایش ترشح هورمونهای تسکین دهنده مانند آندروفین موجب آرامش میشود.
گریه کار بچههاست، مرد که گریه نمیکنه،... اما حقیقت این است که گریه بر هر درد بی درمان دواست! گریستن میتواند به تعادل روحی و سلامت جسمی و روانی ما کمک کند. گریه کردن نوعی واکنش رفتاری و روشی برای تخلیه هیجان و برون ریزی احساسات میباشد که موجب رها شدن از تنش و داشتن حس خوب میگردد. در ادامه فواید گریستن را مطالعه کنید.
1- گریه استرس را کاهش میدهد
تحقیقات نشان میدهد که گریستن یک واکنش احساسی تطبیقی و مفید در برابر ناملایمات و استرسها است که فرآیندهای اضطرابی بدن از جمله فشارخون را تعدیل کرده و در تسکین غم و تنش نقش موثری ایفا میکند. هنگامی که ما دچار استرس هیجانی میشویم، مغز و بدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. هورمونهایی که پس از استرس در بدن انباشته میشوند باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیکی میشوند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند. اشکهای احساسی به عنوان دریچه اطمینان برای قلب عمل میکنند و در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر میباشد. اگر مانع از جاری شدن اشکهایتان شوید استرستان افزایش پیدا میکند. یک گریه خوب میتواند احساس آسودگی را به فرد انتقال دهد، حتی اگر شرایط بد همچنان باقی مانده باشد.
2- گریه به تخلیه احساسات کمک میکند
احساس سنگینی و خفگی قبل از گریه کردن دقیقا همان حسی است که باید از وجودتان بیرون بریزد. اشک ریختن روشی فوقالعاده برای راحت شدن از این سنگینی آزاردهنده است. مطالعات نشان داده است که همان قدر که گریه برای سازگاری بدن در مقابل تنشها مفید میباشد، گریه نکردن و سرکوب کردن احساسات منفی میتواند سلامتی انسان را در معرض خطر قرار دهد. بدین معنی که فروخوردن و عدم بروز احساسات با بالا رفتن فشار خون، اختلالات قلبی- عروقی، تضعیف سیستم ایمنی و افزایش خطر ابتلا به برخی سرطانها ارتباط دارد.
3- مانع افسردگی و ناامیدی میشود
اگر گریه نکنید و اجازه ندهید دردها، غمها و غصههایتان بیرون بریزد احتمال اینکه در دام افسردگی بیافتید زیاد است. طبق مطالعات به عمل آمده گریستن باعث تسکین روح و خلق افراد و رهایی از اضطراب، غم و ناامیدی میباشد. گریستن میتواند از نظر ذهنی شما را به فردی بهتر تبدیل کند. محققان میگویند، افرادی که با دیدن فیلمی غمگین، گریه میکنند بعد از اتمام فیلم احساس خوشبختی بیشتری دارند. به عبارتی گریه کردن درمانی موثر و کم هزینه برای افرادی است که احساس افسردگی دارند. در عین حال افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی و خلقی ممکن است کمتر اثرات مثبت گریه را تجربه کنند.
4-
به شما آرامش و احساس خوب میدهد
گریه کردن یکی از بهترین مکانیزمها برای خود تسکین دهندگی است. بررسیها نشان میدهد گریستن سیستم عصبی پاراسمپاتیک را فعال کرده که به آرام شدن بدن کمک میکند. بعد از جاری شدن اشکها و تخلیه احساساتتان احساس بهتری خواهید داشت و به اصطلاح سبک میشوید. گریه، تنفس را آرام میکند و میتواند اثر آرامشبخشی داشته باشد. طی یک بررسی مشخص شد که 85 درصد از زنان و 75 درصد از مردان بعد از گریه کردن احساس بهتری داشته و آسانتر بر شرایط مسلط میشوند. در مطالعات روانشناختی اخیر نشان داده شده که گریستن میتواند میزان ترشح اندورفین مغز را افزایش دهد. اندورفین هورمون مربوط به ایجاد حس خوب در بدن است که خود میتواند مسکنی طبیعی باشد.
5- خودآگاهی شما را بالا میبرد
گریه کردن، شما را مجبور میکند تا از خودتان درباره اتفاقاتی که در درونتان میافتد، سوالاتی بپرسید. وقتی به طور ناگهانی اشکهایتان جاری میشود، شما درونتان را جستجو میکنید و به این نتیجه میرسید که اگر دارید گریه میکنید، به این دلیل است که احساس شکست، ضعف و سرزنش و احساساتی دیگر از این قبیل میکنید و البته بهترین کار همین مورد است. شما با بررسی دقیق درونتان علت واقعی اشکهایتان و وضعیتی که این احساسات را در مغزتان و درونتان افزایش میدهد، کشف میکنید.
6- گریه شما را به نیروی برتر متصل میکند
یک علت دیگر برای گریه کردن این است که شما در جستجوی یک حامی هستید. با گریستن نشان میدهید چیزی شما را آزار داده است و صدمه دیدهاید و احتیاج دارید که حمایت بشوید. پس به جای اینکه خودتان را در تنهایی حبس کنید، یک گوش شنوا پیدا کرده و احساستان را بروز خواهید داد و یا این حمایت را از جانب نیروی برتر یعنی خداوند کشف و احساس آرامش خواهید کرد.
بدانید که شما میتوانید همیشه احساساتتان را در هر زمانی کنترل کرده و در زمانی دیگر آن را بروز دهید، پس در اول هر مانع و مشکلی که شما را ناراحت و عصبانی میکند برای خودتان روشن کرده و بررسی کنید و در مرحله بعدی شاید لازم باشد یک جعبه دستمال کاغذی روبهرویتان بگذارید و با گریه کردن احساساتتان را تسکین دهید.
گروه روانشناسی ستاره